دکتر مهدی اخوان

 (غایت فلسفه ورزی ایضاح مفاهیم و مدعیات و اتقان و صورت بندی استدلال است)

 

یکم

 قدما برای تحدید و تعریف قلمرو یک رشته علمی(discipline) به سه مولفه روش، موضوع و غایت علم اشاره می کردند و البته گاه در تعریف خود یک یا دو ضلع از اضلاع این تصویر را حذف یا کمرنگ می کردند. چنین روش و شیوه ای در تصویر یک علم هنوز هم می تواند راهگشا باشد اما من در این جستار انگشت تکیه و تاکید بر روش و هدف فلسفه می نهم و معتقدم از آنجا که موضوع فلسفه ورزی (to do philosophy) محدود و محصور نیست، ناگزیر از آنیم که دو ضلع دیگر این مثلث را برجسته و پر رنگ کنیم.

دوم

 هر مفهوم و واقعیتی را به زعم من به دو گونه کلی می توان تعریف و توصیف کرد :

1-پیشینی (قراردادی) و پسینی (استقرایی / استقصایی). اما به لحاظ روش شناسی و منطق تعریف، آنچه معقول می نماید آن است که نخست به تمامی متون و اوضاع و احوالی که یک مفهوم، واقعیت، رویداد، یا…(در اینجا فلسفه) مورد نظر (و مفاهیم و واقعیتهای مشابه و نزدیک) به موافقت، محالفت یا هر کاربردی بکار رفته مراجعه کنیم و تمامی مقصود ها و مدلولها و موضوع له ها را فهرست کرده و آنگاه در پی کشف وجه اشتراک (البته نه به معنای ذاتی ارسطویی بلکه حتی صرف مشابهت خانوادگی) میان آن کاربردها باشیم. در پی این کاوش و کوشش مفروض با دو وضعیت روبروییم یا وجه اشتراک و مشابهت را می یابیم یا نمی یابیم. اگر به وضع دوم دچار شویم، تنها طریقۀ پیش رو آن است که تعریفی را به نحو پیشین (به معنای قراردادی بین خود و کاربران زبانی که مخاطبان ما هستند و این واژه را استعمال می کنند) ارائه دهیم (البته نه تعریفی کاملاًٌ من عندی(arbitrary)، بلکه تعریف پییشینی هم قواعد خاص خود را دارد) اما اگر به وضع اول رسیدیم  (یعنی دست کم به نحو خانوادگی مشابهتی یافتیم که میان کاربردهای واژه بود) فنعم المطلوب.